رشد صنعت سینما مستلزم رشد اجزای سینما است/ فورمن یک فیلمساز تجربی و فلسفی است
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۸۴۲۹۶
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، در ابتدای نشست علیرضا رئیسیان، با اشاره به مستند «فورمن علیه فورمن» بیان کرد: این مستند تاکیدش بر روی زندگی میلوش فورمَن Jan Tomáš Forman بود برای همین نامش را گذاشته است «فورمن علیه فورمن» زیرا او در واقعیت هم، شخصیت دوگانهای در زندگی خود داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ادامه داد: فورمن بیش از آنکه یک نگاه فلسفی داشته باشد بسیار تجربی بود و همه چیز حاصل تجربیات او از کودکی است. درواقع عصاره تجربیات سختی که از سر گذرانده در فیلمهایش هست. او یک دوره تاریخی مهمی را در کشور چک زیر سلطه کمونیستها طی میکند و بعد هم جنبشهای کارگری و دانشجویی و سپس انتقال آن به سینما و حتی جشنوارهها مثل کن که جریان موج نو آن را اشغال میکند. بعد از این جریانات بود که فورمن به آمریکا مهاجرت کرد. بعد از جنگ دوم جهانی تعدادی از فیلمسازان نخبه از اروپای شرقی مهاجرت میکنند و اکثرا هم یهودی بودند، به آمریکا میآیند و آنجا همه چیز برایشان متفاوت بود. این افراد در حکومت کمونیستی باید فیلمنامه را دولت چک میکرده و پول ساخت فیلم را هم حکومت میداده اما در آمریکا فضا کاملا متفاوت بوده. آنهایی که مهاجرت میکردند گویی آمریکا برایشان آخر دنیا بود.
این کارگردان افزود: در بحث مهاجرت فقط فیلمسازان از اروپای شرقی نبوده که مهاجرت میکردند بلکه افرادی از اروپای غربی هم میرفتند و در آمریکا فیلمسازی خود را ادامه میدادند. این یک جریان است. اروپای شرقیها به خاطر خطراتی که پشت سرشان بوده مثل سانسور، وحشت و تحت کنترل بودن، مهاجرت برایشان یک معنا داشته و ساکنان اروپای غربی هم به خاطر جریان خاص فیلمسازی آمریکا فضای دیگری را بعد مهاجرت تجربه میکردند.
رئیسیان در بین صحبتهای خود درباره سبک خاص و تجربیات فیلمسازی فورمن تاکید کرد: زیرساختهای فیلمسازی و نوع کار حرفهای به علاوه نوع ارتباط با مخاطب، داشتن ارزشهای هنری و ماندگاری محسوب میشود. نوع فیلمسازی و مخاطب در آمریکا شبیه هیچ جای دیگری نیست و فضای بسیار متفاوتی دارد.
وی با اشاره به اینکه صنعت سینمای آمریکا شبیه هیچ کشور دیگری نیست گفت: در هالیوود و آمریکا سینما یک صنعت است و بر خلاف باور عمومی، بخشهای مختلف و افراد مختلف در این سینما و حتی کمپانیها در عین حال که بدنبال رشد و پیشرفت خود هستند و حتی بعضا خود را رقیب یکدیگر میدانند اما به همدیگر کمک میکنند تا آثار بهتری بسازند زیرا معتقدند رشد یک صنعت در رشد و پیشرفت اجزای آن موثر است و اگر میخواهیم سینما رشد کند باید اجزای آن رشد کند.
وی با انتقاد از مقایسه سینمای ایران با سینمای آمریکا گفت: اشتباه اول این است که امریکا را یک کشور میدانیم در حالی که امریکا یک قاره است و مختصات خودش را دارد. ما در ایران نیز ویژگیهای خود را داریم و کشور ایران از لحاظ استعداد و توانمندیها امتیازات بسیاری دارد. من با وجود آنکه امکان مهاجرت را دارم اما ایران را بسیار دوست دارم و هرگز علاقه ندارم که مهاجرت کنم.
او درباره اعتراضات اخیر هالیوود و بحث هوش مصنوعی توضیح داد: هوش مصنوعی امکانات و پیشنهاد زیادی را به ما میدهد ولی حق انتخاب را به خود ما میدهد در نهایت کاربر انتخاب میکند که چه کاری انجام خواهد داد. خلاقیت و انسان را از بین نخواهد برد بلکه تغییر خواهد داد. کسانی که نتوانند خود را با این شرایط همراه و سازگار کنند زندگی برایشان سخت خواهد شد.
رئیسیان در ادامه این نشست با اشاره به یکی از معروفترین فیلمهای میلوش فورمَن یعنی «دیوانهای از قفس پرید» گفت: رمان اصلی فیلم «دیوانهای از قفس پرید» بسیار کتاب جذابی است و بعدها سناریویی از روی آن نوشته میشود. سپس فیلمی که توسط فورمن ساخته میشود جوایز متعددی را دریافت میکند. این یک فیلم کامل است اما نویسنده کتاب از نسخه نهایی فیلم ناراضی بود و میگفت بر اساس کتاب نیست. در ابتدا فیلم بسیار طولانی و حدود ۴، ۵ ساعت بوده است زیرا رمان اصلی بسیار مفصل و پرحجم بود.
او افزود: در آن زمان کمپانی تصمیم میگیرد که فیلم را کوتاه کند و کسی را پیدا میکنند که کارشناس مونتاژ بوده. او راشها را به دانشجویان نخبه خود میدهد بعد از طرح ایدههای مختلف بالاخره توانستند فیلم را فشرده کنند. اگر بار دیگری فیلم را نگاه کنید متوجه میشوید که در راکوردها تفاوتهایی وجود دارد. همین مرحله نشان میدهد که چقدر همه چیز تخصصی است و کمپانی موثر است به طور مثال در آن کارگردان نمیآید بگوید فلان دیالوگ بسیار مهم است و چرا حذف شده است و دیگر دخالتی ندارد.
علیرضا رئیسیان همچنین اضافه کرد: «فیلم دیوانهای از قفس پرید» را دوست دارم زیرا تلاشی نمیکند برای آنکه بگوید من لایههای فلسفی مهمی دارم، در صورتی که دارد. فیلم راحت با مخاطب ارتباط برقرار میکند و شما فکر میکنید یک فیلمی را میبینید که کاملاً واقعی است.
این کارگردان در پایان گفت: فورمن در عین حال که سینمای کلاسیک را حفظ میکند اما آن را عیناً تکرار نمیکند بلکه جور دیگری از شناخت شخصیت اصلی و شخصیت مقابل را میآورد و در این لحظه است که مخاطب میگوید چقدر این حس در عین حال که آشناست اما تازه است و جذابیت دارد.
در ادامه این نشست امیر قادری درباره مستند «فورمن علیه فورمن» بیان کرد: فیلمهایی که همراه با خانواده فیلمساز ساخته میشود امکان این را میدهد که تصاویری دست اول به نمایش درآید. فورمن هم کسی نیست که از او مستندهای زیادی وجود داشته باشد بنابراین، ساختن چنین آثاری مهم هستند. ترکیبی از اعتبار، خواست خود فیلمساز و بعد هم البته شانس تاثیر دارند در ساخت مستندهایی درباره آنها.
این کارشناس درباره سبک فیلمسازی و مفاهیم حاضر در آثار فورمن معقتد است: فورمن در ذات خودش فیلمهایی ساخته که درباره آدمهایی است که میخواهند خوشحال باشند اما کسانی هستند که نمیگذارند این اتفاق بیافتد و جلوی آن را میگیرند. او موقعیت فیلمسازهای چپی که به آمریکا رفتند را ندارد و تا لحظه آخر خود را سپاسگزار و قدردان شرایط جدید میداند.
او با اشاره به نظام سرمایهداری آمریکا و نوع و شرایط فیلمسازی در این نظام توضیح داد: در طول سال بیشترین تعداد استعدادی که معرفی میشود از سینمای آمریکاست بنابر این در این نوع نظام هر فیلمی قرار نیست ۲۰۰ میلیون دلار بفروشد. وقتی سینمای بدنه فروش خود را داشته باشد سینمای تجربی نیز میتواند به حیات خود ادامه بدهد.
این رویداد به نمایش مستندهای جذاب و دیدنی دربارهی سینماگران بزرگ تاریخ سینما اختصاص دارد و امروز پنجشنبه 26 مرداد آخرین مستند این رویداد به نمایش در خواهد آمد. پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی اثر، در کنارِ گفتوگو دربارهی چهرهی سینمایی مورد بحث برگزار میشود.
در این رویداد فیلمهای مستندِ کمیابِ «فلینی هرگز پایان نمییابد» به کارگردانی یوجینو کاپوچو، مستند «جانگو و جانگو - سرجو کوربوچی» به کارگردانی لوکا رنا مستند، «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک، مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز و مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا به نمایش درآمدند و امشب مستند «لینچ- اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ و با زیرنویس فارسی، به نمایش در میآید.
امروز در ششمین روز از رویداد «سینما پرتره» مستند «لینچ- اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ با حضور فرزاد موتمن به عنوان کارشناس مهمان نمایش داده خواهد شد.
این رویداد توسط گروه سینمایی هنر و تجربه و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جشنواره سینماحقیقت، وبسایتِ کافه سینما و پردیس سینمایی ملت برگزار میشود.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1802681منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سینمای جهان کارگردانان سینمای جهان کارگردانان سینمای ایران گروه سینمایی هنر و تجربه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۸۴۲۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشیمانم!
مهاجرتهای ناموفق هنرمندان و سلبریتیها، سابقهای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفهای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرتهایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.
به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتابزده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش میرسد. اخیرا صحبتهای اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.
مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرتآموز را در بر میگیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غربزدگی در ایران، طی سالهای اخیر به شکلگیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرتکنندگان هم علنی نمیشود و به گوش مردم نمیرسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.
اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار میگیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل میگیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر میدهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست میدهد و از سوی دیگر نمیتواند بهعنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر میشود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت میکنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهمترین نمونههای فرجام مهاجرتهای عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتیها که فکر میکردند گروهی از مردم میتوانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونتآمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که میخواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامیهای داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بنبستی گرفتار میبیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانههای حرفهایش، تلویحا میپذیرد که تحت تاثیر جنگهای روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمعهای خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری میکرد. مروری بر صحبتهای این بازیگر نشان میدهد که وی روزگار خوبی را سپری نمیکند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیتهای فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آنها را، با لحنی حسرتبار، مرور میکند.
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا میکند.
مهمتر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری همصنفان خود را با جامعهای بسیار محدود تاخت میزند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانههای افسردگی میشود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره میشود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخنژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتیهایی که مهاجرت کردهاند هم به هر بهانهای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست دادهاند، حرف میزنند و آرزو میکنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخنژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد میتوانستند از مواهب توجه عمومی بهرهمند باشند. حمید فرخنژاد در مصاحبهای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاریاش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش میگذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمیشد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دههها از مهاجرتشان میگذرد نیز میشود. مروری بر واکنشهای خوانندههای لسآنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی میکند و تقریبا هیچیک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمیدهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پلهای پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، میتواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.
انتهای پیام